در زندگی عمومی و خصوصی ما اختلافات زیادی وجود دارد که به موجب آن، یکپارچگی یا نقص یک شیء به وجود شیء دیگری بستگی دارد. این دو شیء به نوبت در یک عمل وجود دارد، مانند رابطه‌ای که بین بیماری و فقر مشاهده می‌کنیم. زیرا فقر صاحب خود را برای رویارویی با بیماری مهیا می‌کند، همانطور که بیماری از طرف آن باعث فقر بیشتر و... می‌شود. این بدان معنی است که ویژگیهای بسیاری از اشیاء ازخود آنها ناشی نمی‌شود. بلکه از ارتباطی است که آنها را به دیگران پیوند میدهد. جای تأسف است که کشف روابط اختلاف، علیرغم نفوذ زیاد آنها، مورد توجه اکثر مردم قرار نمی‌گیرند. بنابراین شناخت ما از آنها کوتاه و سطحی است!

بین ساخت وانتقاد یک رابطه جدل‌انگیز وجود دارد که ازاهمیت زیادی برخوردار است تا جایی که هریک از آنها به روشی اساسی از دیگری تغذیه می‌کنند. ما نمی‌توانیم میزان نیاز آنها را به دیگری بدانیم مگر این‌که ریسمان زندگی که آنها را متصل کرده قطع نماییم. شاید ساده‌ترین جمله در مورد این مسئله مهم از طریق واژگان زیر باشد:

١-بی‌گمان قرآن کریم دریک دوره زمانی نسبتاً طولانی نازل شده است که این طول عمر پیامبر صلی الله علیه وسلم بین رسالت و مرگ است. بیننده بدون هیچ زحمتی متوجه می‌شود که بیشتر آنچه افشا شد به نوعی به جنبش جامعه اسلامی در ارتباط است. این روند را راهنمایی می‌کند، خطوط جاده راروشن می‌کند و مقاصد نهایی سفر خود را به مسافران یادآوری می‌کند. هنگامی که انسان به خاطر تلاش زیاد و ضعف و ناتوانی دچار اشتباه می‌شود. قرآن کریم مسلمانان را از این اشتباه آگاه می‌کند، صرف نظر از جایگاه منتقد و نوع موضوع انتقاد. آیا این کارعمومی است یا مختص شخصی از اشخاص؟ همانطور که خداوند می‌فرمایند:

«ماکانَ لنَبِیٍّ أنْ یَکُونَ لَه أسریٰ حتیٰ یُثْخِنَ فی الأرض ت‍ُریدونَ عَرَضَ الدُّنیا واللهُ یُریدُالآخرةَ والله عزیزٌ حکیم»(انفال: ۶۷)

سزاوارهیچ پیامبری نیست پیش ازاینکه درسرزمین توانایی و تسلط یابد،(برای بدست آوردن دارایی) اسیرانی داشته باشد، مگر شما متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید؟ و حال آن‌که الله (برای سعادت شما) آخرت را می‌خواهد(بدانید!) توانایی حکیم است. باز می‌فرماید: «عَفَااللهُ لِمَ أذِنْتَ لهم حتی یَتَبیَّنَ لَکَ اّلذینَ صَدَقوُا وتَعْلَمَ الکاذبین» (توبه: ۴۳)

ای پیامبر! الله تو را بیامرزد! چرا پیش از آن‌که راستگویان (را نمی‌توانستند به جهاد بیایند) و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟ (با شما نیایند.)

همچنین می‌فرماید: «واذْ تَقولُ لِلَّذیٖ أنعَمَ اللهُ علیه وأنعمتَ علیه أمْسِکْ علیکَ زَوْجَکَ واتَّقِ اللهَ وتُخفیٖ فی نفسکَ مَا اللهُ مُبدیه وتَخشَی الناسَ واللهُ أحَقُّ أن تخشاه» (احزاب:  ۳۷)

 (ای پیامبر)آنگاه به( زید بن حارثه)آن‌که الله او را از نعمت هدایت و تو نیز بر او نعمت( آزادی و پرورش)ارزانی داشتی گفتی: همسرت (زینب بنت جحش)را نگاه دار!(و از او جدا مشو) و از الله پروا کن! اما چیزی رادر دل پنهان می‌کردی که الله( ازپیش درباره جدایی آنها و ازدواج تو با زینب برای تو) نمایان کرده بود، و از داوری مردم هراس داشتی، درحالی که الله سزاوارتراست که از او هراس داشته باشی.

و در سنّت نبوی بسیاری از متون که برخی ازعملکرد صحابه را نقد می‌کند و آنان را به سمت و سوی بهتر و مناسبتر راهنمایی می‌کند و مسلمانان ازاهمیت عمیق این مسئله آگاهی داشته، انتقادات را به اشکال مختلف انجام داده‌اند و انتقاد سازنده همیشه عاملی بوده است که باعث می‌شود ملت ازانحراف و خطای زیادی درمورد آنچه معروف و مشهوراست، رهایی یابد. 

٢-اگر بپرسیم چه چیزی انتقاد را مشروعیت می‌بخشد و آنرا امری ضروری برای تمامیت حیات قرارمی‌دهد. درمی‌یابیم که در این باب موارد زیادی وجود دارد که ممکن است درباره آنها صحبت شود:

الف) هنگامی که درمورد موضوعی برنامه‌ریزی می‌کنیم یا سعی در کشف شایستگی کسب و کار در تجارت داریم، واضح است که نمی‌توانیم ملاحظاتی را که تصمیمات ما کاملاً صحیح است در نظر بگیریم. همیشه حقایق، ابهامات مبهم و اطلاعاتی وجود ندارد که در دسترس نیستند. به همین دلیل ما باید برنامه‌ها، سیستمها و برنامه‌های آموزشی خود را به عنوان مواردی که قابل بررسی هستند و نیاز به اصلاح و توسعه دارند بسازیم و خلاف این کارعملی انجام ندهیم. وقتی پزشک از تشخیص بیماری اطمینان نداشته باشد برای بیمار خود یک داروی موقت تجویز می‌کند، از آنجا که تجربیات پزشکی وی بیانگر رفتاردرمانی مناسب است. آنچه که برای تصمیم‌گیری درست از دانش لازم است بیش ازآنچه در دسترس است واجب‌تراست. به همین دلیل است که ما در حال  برنامه‌ریزی هستیم و با توجه به حرکت در یک منطقه شکننده و متکی بر داده‌های ناکافی هستیم. ما باید باور داشته باشیم که کار سختی انجام می‌دهیم. ممکن است درست باشد یا ممکن است نادرست باشد و بسیارند کسانی که از انتقاد بیزارند و این مفهوم را درک نمی‌کنند و اهمیتی به آن نمی‌دهند و اگرعمیقاً آنرا درک کنند از انتقاد به عنوان یک فرصت از لحاظ یادآوری شکست قبلی استقبال می‌کنند. 

ب) همیشه بین تئوری و عمل تناقض وجود دارد. وقتی نگاه می‌کنیم، برنامه‌ریزی می‌کنیم آنرا در حالت تسلط کامل انجام می‌دهیم، همانطور که می‌گویند: رؤیاها هیچ هزینه‌ای ندارند، اما وقتی می‌خواهیم آنرا اجرا کنیم نواقص انسانی ما در واضحترین شکل آن آشکار می‌شود. بنابراین مادرمحدودیتهای زمانی و مکانی حرکت می‌کنیم. همانطور که طول عمر ما محدود است، پتانسیلها، تواناییها و روابط ما نیز محدود است، انتظار می‌رود ایجاد شکاف بین آنچه می‌خواهیم و آنچه انجام می‌دهیم یا می‌گیریم باشد. گاهی اوقات آنچه را که برای آن برنامه‌ریزی کرده‌ایم انجام نمی‌دهیم، نه بخاطر ناتوانی بلکه بخاطر تغییرعقیده، یا به دلیل اختلاف بین اعضای تیم کاری یا به هر دلیل دیگر و همه‌ی اینها انتقاد را به یک موضوع تبدیل می‌کند به مطلوب و این مورد نیاز است. 

ج) در بعضی موارد مشروعیت انتقاد از اشتباهاتی ناشی می‌شود که در طول درخواست اتفاق می‌افتد یا اینکه شرایط ادامه با شرایط ظهور آن متفاوت است و اگر به شرایط امت نگاهی بیاندازید متوجه خواهید شد که بسیاری از مواردی که نیاز به اصلاح و بازسازی دارد به همین عوامل تأثیرگذار در عقب‌ماندگی امت و بدتر شدن شرایط آن می‌باشد و این ناشی از انحراف و کوتاهی در عمل کردن است. همچنین تجدید واقعیتهای زندگی معاصر، دوری از زندگی گذشتگان. به دلیل عدم اهتمام کافی برای مقابله با آنها ما را درگیر بسیاری از بحرانهای فکری کرده است و از طرف دیگر این باعث ایجاد سردرگمی و انتقادات زیادی می‌شود. چه اتفاقاتی می‌افتد که تعامل بین انتقاد و سازنده متوقف شود؟ چه موقع انتقاد مفید وسازنده است؟

والسلام